گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
- ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۵:۱۱
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که دنیا به آنها رو کند و نفع و خیری به آنان رسد حالت اطمینان پیدا می کنند اما اگر مصیبتی به عنوان امتحان به آنها برسد دگرگون می شوند و به کفر رو می آورند! و به این ترتیب هم دنیا را از دست داده اند و هم آخرت را و این خسران و زیان آشکاری است! (۱۱) |
قبلاً در متمم نوشتیم که حرفهای زیادی وجود دارد که «شاید اگر آنها را در سنین نوجوانی شنیده بودیم و میدانستیم…» زندگی متفاوتی را تجربه میکردیم. تینا سلیگ، از نحوهی آموزش خود برای دانشجویان دانشگاه استنفورد میگوید: «من قبل از شروع تعطیلات آخر هفته، یک پاکت به بچهها میدهم که در آن یک اسکناس پنج دلاری وجود دارد. به بچهها میگویم که طی سه روز آخر هفته فرصت دارید با این سرمایهی اولیه که در اختیار شما قرار دادم، بیشترین سود ممکن را به دست بیاورید». او توضیح میدهد که بعضی بچهها بلافاصله میگویند: خوب بریم بلیط بخت آزمایی بخریم؟! یا اصلاً لابد باید بریم قمار کنیم! تینا به دانشجویان خود میگوید که سعی کنید به دنبال فرصتها باشید. ببینید چه مفروضاتی دارید که میتوانید آنها را زیر سوال ببرید. خلاق باشید. سعی کنید از منابع در دسترستان استفاده کنید.
دو گزینهی اول که به ذهن بچهها میرسد: «شستشوی ماشین دیگران» و «آبمیوه فروختن» است.
یادم میآید که در سالهای کودکی، پس از پایان کلاس و هیجان زده از توصیههای معلم دینی دربارهی کمک به دیگران، در مسیر مدرسه به خانه، مرد نابینایی را دیدم که عصای سفید به دست، بر سر چهارراهی به انتظار عبور از خیابان ایستاده بود.
رفتم و قبل از آنکه سلامی کنم، دستش را گرفتم و به سمت خودم کشیدم تا او را به سمت دیگر خیابان هدایت کنم. مرد گفت: میخواهی کمکت کنم از خیابان رد شوی؟ گفتم: نه! من میخواهم کمک کنم که شما از خیابان عبور کنید. مرد پاسخ داد: پسرم. بیش از ده سال است که من از این خیابان عبور میکنم. گوشم چنان دقیق است که صدای ماشینها را از یک چهارراه آن طرفتر میشنوم و پاهایم، لرزش حرکت ماشین و موتور را به خوبی حس میکند.
در سال ۱۹۹۸ دانشگاه استنفورد مقالهای منتشر کرد که در آن Mueller و Dweck به بررسی «مکانیزم اثر تشویق» بر کارآیی دانشآموزان پرداخته بودند. نتایج این تحقیق، نگرش به شیوهی «انگیزش» را نه تنها در حوزهی دانشآموزان و درس و مدرسه، بلکه حتی در حوزهی آموزش و یادگیری سازمانی نیز تغییر داد.
در این تحقیق کودکان و دانشآموزان به سه گروه مختلف تقسیم میشدند و در هر گروه، زمانی که دانشآموزان در حل یک مسئله موفق میشدند به شیوهی متفاوتی تشویق میشدند. شیوهی اول این بود که به آنها میگفتند: «آفرین. تو خیلی تیزهوش هستی». در روش دوم زمانی که مسئله حل میشد میگفتند: «آفرین. مسئله را خوب حل کردی» و زمانی که مسئله نادرست حل میشد میگفتند: «نه! مسئله را اشتباه حل کردی». در سومین روش، به عنوان تشویق گفته میشد: «آفرین. تو تلاش خودت را کردی».
این آزمایش بارها و در شرایط مختلف تکرار شد و نتیجه بسیار جالب بود. کسانی که به عنوان تشویق از «استعداد و تیزهوشی» آنها تعریف میشد، به تدریج توانمندی «حل مسئله» آنها کاهش یافت. همینطور در صورتی که در حل یک مسئله با شکست مواجه میشدند، توانایی آنها در حل مسائل بعدی نیز تحت الشعاع قرار میگرفت. اما بهترین نتیجه زمانی حاصل شد که همواره در تشویق، از «میزان تلاش» دانش آموز صحبت میشد.
مولر دربارهی دلیل تاثیر منفی تعریف از «هوش» بر روی کارایی و عملکرد انسانها مینویسد: «ما هرگز همیشه برنده نیستیم. همیشه مشکلاتی وجود دارند که حل نمیشوند و نبردهایی هستند که در آنها شکست میخوریم. آنکس که احساس کند موفقیتاش ناشی از هوش بالاست، پس از هر بار شکست، اعتماد به نفس و باور خود را کمی از دست خواهد داد. اما آنکس که احساس میکند موفقیتاش ناشی از تلاش است، هر موفقیت به او انرژی بیشتر میدهد و هر شکست به او یادآوری میکند که باید تلاش خود را افزایش دهد».
این تحقیق بیش از هر کس دیگر، باید مورد
توجه والدین و همینطور مدیرانی قرار بگیرند که کارکنانشان، نخستین ماههای
فعالیت در یک سازمان جدید را تجربه میکنند…
تصمیم گرفتم مجموعه نوشتههایی را شروع کنم با نام: «قوانین زندگی من».
باید به خاطر داشته باشیم که اینها بسیار شخصی هستند و بیان آنها به معنای صحت مطلق آنها نیست. بلکه به معنای «اعتقاد من» به «آنها» است. بنابراین لطفاً نقد نکنید. فقط بخوانید و عبور کنید.
ادامه تحصیل با کدام سبک میتواند موفق تر باشد؟ اینکه در رشته خودمان ادامه تحصیل بدهیم یا در رشته متفاوت؟».
تا آنجا که طی سالهای اخیر در جامعه دانشگاهی و نیز در بازار کار ایران تجربه کرده ام، پاسخ به این سوال تا حد زیادی بستگی به استراتژی شغلی شما دارد. در صورتی که علاقمند به تحقیق، عضویت در هیأت علمی دانشگاه ها و تدریس باشید، به نظر میرسد بهترین راه این است که در یک زمینه واحد ادامه تحصیل دهید. به عنوان مثال اگر در رشته مهندسی الکترونیک وارد دانشگاه شده اید همین رشته را به شکل تخصصی در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نیز ادامه دهید.